جدول جو
جدول جو

معنی پاخیره زن - جستجوی لغت در جدول جو

پاخیره زن
(اَ وَ)
بنّا. راز. دیوارگر. گلکار. (برهان). کسی که بنای دیوار و خانه کند. رهّاص
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیره زن
تصویر پیره زن
زن سال خورده، پیرزن، زن پیر
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ خَ دَ / دِ)
که دایره زند. که حلقه بندد. که گرداگرد چیزی درآید. که چنبره زند، که دایره نوازد. که دورویه و دف و دایره را که آلت موسیقی است بنوازش درآورد
لغت نامه دهخدا
(رَ/ رِ)
پیرزن. مقابل پیره مرد. رجوع به پیرزن شود: پوشیده مشرفان داشت از قبیل غلامان و فراشان و پیره زنان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 116). از آن پیره زن حلواها و خوردنیها آرزو کردند. (تاریخ بیهقی).
چراغ پیره زن گر خوش نسوزد
فتیله برکشد تا برفروزد.
نظامی.
نبینی برق کآهن را بسوزد
چراغ پیره زن چون برفروزد.
نظامی.
دام یتیمان نبود دامنت
بارکش پیره زنان گردنت.
نظامی.
چون پیره زنیست کز گرانی
مرگش طلبی زرش ستانی.
نظامی.
هر کنیزی که شه خریدی زود
پیره زن در گزاف دیدی سود.
نظامی.
که گفت پیره زن از میوه میکند پرهیز
دروغ گفت که دستش نمیرسد به ثمار.
سعدی.
فرشته ای که وکیلست بر خزاین باد
چه غم خورد که بمیرد چراغ پیره زنی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاخیزه زن
تصویر پاخیزه زن
بنا گلکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایره زن
تصویر دایره زن
باتره زن آنکه دایره نوازد دایره چی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیره زن
تصویر پیره زن
زن پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایره زن
تصویر دایره زن
((~. زَ))
آن که دایره نوازد
فرهنگ فارسی معین